نشستم گریه کردم . خیلی گریه کردم . بلد نیستم مرور کنم . ناامیدم . چرا زندگی من این جوری باید بشه ؟ کجا بروم ؟ چه کار بکنم که نجات پیدا کنم ؟ هوا بارونیه . دلم گرفته خیلی زیاد . دارم روماتو می خونم ولی تمرکز ندارم . صبحها دیر پا میشم انگار دست از مبارزه کشیدم . نه خدا نگذار . ازت خواهش می کنم . کمکم کن . یه راهی بذار پیش پام .
برچسب : نویسنده : residencyc2 بازدید : 176