تکیه دادم به غرورم

ساخت وبلاگ

نشستم گریه کردم . خیلی گریه کردم . بلد نیستم مرور کنم . ناامیدم . چرا زندگی من این جوری باید بشه ؟ کجا بروم ؟ چه کار بکنم که نجات پیدا کنم ؟ هوا بارونیه . دلم گرفته خیلی زیاد . دارم روماتو می خونم ولی تمرکز ندارم . صبحها دیر پا میشم انگار دست از مبارزه کشیدم . نه خدا نگذار . ازت خواهش می کنم . کمکم کن . یه راهی بذار پیش پام . 

اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب...
ما را در سایت اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : residencyc2 بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 6:03