روی تشک واقعی

ساخت وبلاگ

امشب اولین شبیه که بعد از ۵ ماه روی یه تشک خوشخواب واقعی توی خونه خودم میخوابم اگه بدونید چه ماجرایی طی کردم تا بالاخره ساعت ۱۰ و نیم شب تشک به دستم رسید . دکتر بندری و دکتر باقلوا و شلتوک حسابی روی اعصابم تاخت میرن بخصوص دکتر باقلوا که از شدت خساست روی اسکاتلندیا رو سفید کرده براش هرکار می کنی هیچی به هیچی دکتربندری هم به شهرم حساسیت داره و رسما هروقت اسمش رو میارم دون میزنه ... الان این قدر خسته ام که دارم می میرم با دکتربندری رفتیم پیاده دنبال خریدن چیپس دلخواهش . بعدش هم تشک نداشتم بخوابم این بود که با پالتو نشستم روی موکت تا بالاخره تشک رو مغازه داره بیاره ... خسته ام بدجور. درس نخوندم درست و ناراحتم گلو درد هم گرفتم آهان یادم اومد شام هم نخوردم !!!!! فردا کشیکم و اول وقت باید برم ECT ... بهتره بخوابم ...بچه ها یه نفر از نورولوژی این جا انصراف داد دقت کنید تو انتخاب رشته فقط فکر قبول شدن نباشید میتونستم الان رزیدنت داخلی یا اطفال شهرخودمون باشم طب کار تهران رو هم آورده بودم ....ولی میخواستم روان پزشک بشم واسه همین بی خیال همه چیز شدم

اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب...
ما را در سایت اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : residencyc2 بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1396 ساعت: 16:48