طولانی ترین خواب زندگیم

ساخت وبلاگ

دیروز وقتی برگشتم خونه ساعت ۳ بعد از ظهر بود یه بروفن خوردم و بعد خوابیدم  و وقتی بیدار شدم ساعت ۷ صبح بود بعدش هم نمی تونستم از تخت پاشم تا ساعت ۱۱ تو رختخواب بودم فیلم دیدم و سرفه کردم بعد شام دیشب رو گرم کردم جای ناهار خوردم سیب زمینی که توی باغچه کاشته بودم سبز شده ... عطسه امان نمیده گمان کنم بیمار شده ام فردا کشیکم امروز عصر با یکی از بچه ها که انصراف داده میخواهیم برویم بیرون هیچ جا رو هم بلد نیستیم قراره از خوابگاه که میره جاش رو بده من . صاحبخونه یه سوسک افتاده رو فرشش برداشته فرش رو برده قالیشویی ... این جا کنج دنج و راحتیه کاش فقط دور نبود از بیمارستان و خیابون اصلی... خوابم میاد هنوووز

اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب...
ما را در سایت اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : residencyc2 بازدید : 148 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 13:01