گزارش سفری دور و دراز

ساخت وبلاگ

بعد از نه ساعت توی اتوبوس نشستن رسیدم به دانشگاه با آدرس پرتی که سایت دانشگاه داده بود اشتباها به جایی رفتم که آخر سر باید می رفتم ! بعد از کشف این موضوع رفتم به سمت محل اصلی که اندازه یک خیابان  دور و دراز با جای اول فاصله داشت و اون جا مدارک رو ازم نگرفتن و گفتن خودمون داریم فقط یه استعلام مدرک پزشکی عمومی از دانشگاهمون کردن جونم براتون بگه که هجده تومان برای همین گرفتن اگه به خودم گفته بودن مجانی براشون میاوردم ! در عصر اینترنت و تلگرام ! ما حضورا فلش مموری بردیم آموزش و مدارک اسکن شدمون رو دادیم بهشون فرم های حراست و گزینش رو هم گرفتن خوابگاه گفتن نداریم و نمی دیم و  به اون اولی ها دادیم که جا داشتیم و به شماها نمیدیم .... چرا ؟ چون ما به دلیل مصاحبه دیر رسیدیم به صف خوابگاه !  خلاصه گفتن یه فکری به حال خودتون بکنید هیچ همکاری نکردن حتی زورشون میومد لبخند بزنن فقط از اول تا آخر نقل دهانشون یه چیز بود : تعهد محضری تعهد محضری  سند پول وثیقه ملکی... تا تعهد ندید این نمیشه تا تعهد ندید اون نمیشه این شد که ما فرم تعهد رو بردیم دفتر حقوقی که خودش یه جای دیگه شهر بود و کلی هم تیغم زدن واسه کرایه تاکسی ...بعد اون آقاهه یه شماره تلفن بهم داد گفت فردا زنگ بزن شماره نامه بهت بدم  امروز هرچی زنگ زدم جواب نداد گفتم دیر میشه رفتم دفتر حقوقی شهرمون...... فکر می کنید بعد از برگشتن به خونه و رفتن به دانشگاه شهرمون برای تعهد چی شد؟ اون چا غلغله آدم بود دو ساعت نشستم تا نوبتم بشه  ( دقیقا منظورم 120دقیقه واقعیه ) نوبتم که شد گفتن هیچ نامه ای برامون نیومده من از اول صبح تا ساعت یک و نیم دقیقا بیست و یک بار زنگ زدم به دفتر حقوقی دانشگاهمون تا شماره نامه رو دادن بعدش تازه اول بدبختی بود رفتم دبیرخونه یه زنی که داشت جلوی چشمم ناهارش رو قورت می داد به فجیع ترین نحو گفت نیست و نیا و به ما چه و برو دبیرخونه ریاست هفت طبقه بالاتر و ما رفتیم و برگشتیم و.....آخرسر  هوش بسیااااار بالای من به این نتیچه رسید که مشکل از اون زنه است که ناهار می خورد برگشتم دبیرخونه ....معلوم شد نامه توی دبیرخونه گم شده بوده ... ساعت دو بعد از ظهر تازه تونستم نامه رو بگیرم ببرم دفتر حقوقی ... اون جا یه نگاه سرسری انداخت و گفت از ما نیاز به نامه نیست برو به سلامت بده محضر با ضامنهات .................................

و من بعد از سه ماه استرس ضامن نداشتن و حالا چه خاکی به سرم بریزم موفق شدم ضامن دومم رو هم پیدا کنم ...

اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب...
ما را در سایت اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب دنبال می کنید

برچسب : گزارش,سفری,دراز, نویسنده : residencyc2 بازدید : 167 تاريخ : جمعه 24 شهريور 1396 ساعت: 21:42