دو راهی

ساخت وبلاگ

توی عجب برزخی هستم . هم از قبول شدن می ترسم هم از مردود شدن . نکته این جاست که از قبول شدنم خوشحال نخواهم شد چون رشته دلخواهم رو تا ابد از دست می دهم و در واقع به دلیل این که حس کردم در داخل خونه دیگه جایی برای موندن ندارم و اگه بمونم خطر داره ثبات عقلیم رو هم از دست بدم دارم تن میدم به این دوره اجباری رزیدنتی در رشته ای که نه می شناسم نه می خواهمش ... در شهرهایی که نه می شناسم نه می خواستم اونجا باشم ... کاش معجزه می شد . کاش یه بار هم که شده در زندگیم معجزه می شد و خدا من رو از راهی که میدونه به مسیر درست هدایت می کرد . همه ترس من از اینه که خوب نباشم در رشته ای که واردش میشم . همه ترس من از اینه که از عهده کاری که باید انجام بدم برنیام . استرس رهام نمی کنه و نوشتنش هم درست نیست چون نمی خوام به روحیه کسی لطمه بخوره ولی جسما هم وضع خوبی ندارم و نگران اون هم هستم که جسمم من رو یاری نکنه در راهی که به اجبار پیش روم هستش .... 

چند روز پیش یه پست دیدم که کسی گفته بود اگه به شما بگن بین این که ده سال پیرتر باشید و یه علم پول داشته باشید یا ده سال جوونتر باشید و خطاهاتون رو اصلاح کنید کدوم رو انتخاب می کنید .... یک لحظه دیدم دارم ده سال پیرتر رو انتخاب می کنم ... این وحشتناکه . من نباید این جور باشم . هرگز . شاید از شدّت ترسی که از وابستگی به دیگران دارم این حس رو داشتم . 

اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب...
ما را در سایت اتمام کتاب نورولوژی یک تجربه عجیب دنبال می کنید

برچسب : راهی, نویسنده : residencyc2 بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 23 مرداد 1396 ساعت: 4:02